با شروع اسپرماتوژنزیس در زمان بلوغ و ظهور آنتی ژن های جدید بر روی سلولهای در حال میوز، چالشی برای بدن ایجاد می گردد که باید به گونه ای این مشکل برطرف گردد. محافظت از سلول های جنسی از حملات سیستم ایمنی از طريق “مصونیت ایمنی بیضه” به علت وجود سد خونی- بیضه ای و عدم پاسخهای ایمنی به آنتی ژن های می گردد.
مطالعات نشان می دهند که بیضه از دسترس سیستم ایمنی دور نگه داشته نشده است بلکه پاسخهای گونه ای در این ناحیه متعادل گردیده اند که سیستم ایمنی در این شرایط همچنان می تواند از گنادها در برابر پاتوژن ها کند. به نظر می رسد که مکانیسم های کنترلی مصونیت ایمنی بیضه شامل فاکتورهایی باشند که در عین حال عمل اسپرماتوژنزیس را نیز کنترل می کنند.
سد خونی – بیضه ای توسط اتصالات محکم بین سلول های سرتولی مجاور و پروتئین های منفذدار برقرار می گردد و اپی تلیوم لوله های سمینیفروس را به دو بخش پایه ای و مجاور مجرایی تقسیم می کند. در بخش پایه ای سلول های اسپرماتوگین و اسپرماتوسیت های پره لپتوتن حضور دارند در حالیکه دیگر سلول های اسپرماتوسیت پس از مرحله پره لپتوتن، اسپرماتید و اسپرماتوزوا در بخش مجاور مجرایی قرار دارند. هدف اصلی این سد محافظت از سلول های جنسی در برابر پاسخ های ایمنی و جلوگیری از حملات خودایمن می باشد.
امروزه به خوبی پذیرفته شده است که سد خونی – بیضه ای تنها عامل مصونیت ایمنی بیضه نمی باشد زیرا که در بخش پایه ای لوله سمینیفروس سلول های اسپرماتوسیت وجود دارند که آنتی ژن های جدیدی را بیان می کنند. هم چنین این سد در قسمت شبکه بیضه بصورت ناکامل وجود دارد. بنابراین مکانیسم های دیگری علاوه بر جدایی فیزیکی ناشی از سد خونی بیضه ای برای چنین مصونیت ایمنی در بیضه وجود دارد. سلول های سرتولی علاوه بر شرکت در ایجاد سد خونی- بیضه ای از طریق تولید مولکول های مهار کننده سیستم ایمنی در مهار پاسخ های ایمنی و حفظ مصونیت ایمنی بیضه نقش دارند. علاوه بر این ویژگی ها، سلول های سرتولی به طور مداوم در حال تولید و ترشح سایتوکاین های ضد التهابی مانند 8-TGF و Activin نیز می باشد.
علاوه بر نقش ماکروفاژها در پاسخ های ایمنی ذاتی، این سلول ها برای حفظ و تنظیم هموستاز بافت نیز ضروری می باشد ماکروفاژها در حالت عادی، در فضای بینابینی بیضه حضور دارند و هرگز در بین اپیتلیوم سمينفروس یافت نمی شود ماکروفاژ های بیضه در مقابل محرک های التهابی میزان کمی از سایتوکاین های التهابی را ترشح می کنند، آنها هم چنین دارای بیان کمتری از خانواده ژنی Toll-like receptors هستند و مسیر انتقال پیام التهابی NF-KB را نیز مهار می کنند و از این مسیرها در ایجاد مصونیت ایمنی بیضه شرکت می کنند. مطالعات بر روی حیوانات آزمایشگاهی نشان داده است ماکروفاژ های ضدالتهابی نسبت به ماکروفاژهای التهابی در بیضه بیشتر بوده و ماکروفاژ های ضد التهابی نیز بیشتر نقش ظاهری برای سیستم ایمنی دارند.
تعداد این سلول ها در بافت بیضه بسیار کم است اما در شرایط التهاب تعداد آنها به طور قابل توجهی افزایش می یابد، سلول های دندریتی نابالغ توانایی بالایی در برداشت آنتی ژن و فعالیت کمی برای تحریک سلول های T دارند، در حالیکه سلول های بالغ فعالیت اندوسیتوزی کمی دارند و محرک های خوبی برای سلول های T می باشند. بر طبق مطالعات انجام گرفته سلول های دندریتی در بافت بیضه بیشتر با فنوتیپ نابالغ و تولروژن دیده می شوند ولی در زمان التهاب بیضه، این سلولها بالغ بوده و پس از جذب آنتی ژن ها به گره های لنفاوی مهاجرت کرده و با تحریک سلول های T سبب شروع پاسخ های ایمنی می گردند.
جمعیت لنفوسیت ها در میان لکوسیت های بیضه ۲۰-۱۰ درصد می باشد که معمولا شامل سلول های CDs ، CD4+T و سلول های آتنظیمی (Treg) می باشند. فاکتور های مهار کننده سیستم ایمنی همانند 10- TGF-8 ،IL و یا Activin A که بصورت موضعی در بافت بیضه تولید می شوند سبب تحریک پاسخ های مهاری در لنفوسیت های او در نتیجه طولانی شدن حالت تولرانس می گردند. مطالعات نشان می دهند که تستوسترون موجب گسترش سلول های Treg و فاکتورهای ترشحی سرتولی مانند 8-TGF سبب تمایز سلول های Treg می گردند.
مطالعات آزمایشگاهی و بالینی نشان داده است که آندروژن ها علاوه بر نقش های آنابولیک و اسپرماتوژنیک در تنظیم کاهشی پاسخ های التهابی نیز نقش دارند. تیمار کردن انواع سلول های ایمنی و غیر ایمنی با تستوسترون منجر به مهار مولکول های سایتوکاین های التهابی و افزایش تولید سایتوکاین های ضد التهابی می شود. هم چنین تستوسترون در آپوپتوز چسبنده، کاهش دارد. به طور کلی، تستوسترون از طریق تحریک تمایز سلول های Treg و تنظیم تعادل تولید سلول های T نیز نقش سایتوکاین های التهابی و ضدالتهابی در سلول های سرتولی، لایدیگ و سلول های بینابینی در مهار سیستم ایمنی در بیضه نقش خود را ایفا می کند.
آنتی بادی های ضد اسپرم (ASA) شامل انواعی از آنتی بادی ها هستند که بیشتر از نوع ایمونوگلوبولین های A و 6 می باشند. این آنتی بادی ها می توانند در سرم و مایع منی مردان ، ترشحات مسیر تناسلی و مایع فولیکولی مشاهده شوند. مردنی که دارای ASA در مایع منی خود می باشند عموما دارای چنین آنتی بادی هایی در سرم خود نیز هستند. از عوامل احتمالی ایجاد آنتی بادی های ضد اسپرم در مردان می توان به مسدود شدن مسیر تناسلی، بیماری های عفونی و التهابی بیضه واریکوسل، تومورهای بیضه و جراحی های بیضه اشاره نمود.
جراحی های اپیدیدیم و مجرای وازدفران برای مسدود کردن مسیر آنها تنها شرایط تایید شده برای ایجاد میزان بالای ASA می باشد. ۱۰۰-۵۰ درصد مردانی که تحت عمل وازکتومی قرار می گیرند، بطور ثانویه دارای ASA در سرم و مایع منی می شوند. علاوه بر این شرایط، ASA در میان بیماران مبتلا به فقدان مادرزادی دوطرفه مجرای وازدفران و سیستیک فایبروزیس پس از بلوغ نیز قابل شناسایی می باشند. تشکیل ASA در شرایط مسدود شدن مسیر تناسلی می تواند ناشی از افزاریش فشار داخل مجرایی، جذب اسپرم و قطعات اسپرم توسط بافت پوششی در طول مسیر و کاهش فاکتورهای تنظیمی موجود در پلاسما باشد.
اگرچه ارتباط میان عفونت و التهاب مسیر تناسلی و ایجاد ASA مورد چالش می باشد اما مکانیسم هایی برای این موضوع پیشنهاد شده است. بسته شدن مسیر تناسلی به دلیل تغییرات التهابی، پاره شدن سد خونی بیضه ایی در اثر التهابات موضعی کاهش فاکتورهای تنظیمی سیستم ایمنی و مشابهات آنتی ژنی بین میکروارگانیسم های مسئول عفونت های مسیر تناسلی و آنتی ژن های سطح اسپرم می توانند از مکانیسم هایی تشکیل ASA در شرایط عفونت و التهاب بیضه باشند. در این شرایطی زمینه برای ایجاد ASA فراهم می باشد اما مدارک بالینی نشان می دهند که ارتباط میان چنین بیماری هایی و تولید ASA ضعیف می باشد.
از سال ۱۹۵۹ که اولین گزارشات مبنی بر ارتباط واریکوسل و تولید ASA مطرح شد تا به حال گزارشات متفاوتی ارائه شده است. برخی مطالعات نشان دادند که در سرم بیماران مبتلا به واریکوسل ASA میزان بیشتری دارد و واریکوسل را به عنوان یک عامل ایجاد ASA مطرح نمودند در حالیکه مطالعات دیگری چنین ارتباطی را مشاهده ننمودند. بنابراین برای اثبات ارتباط میان واریکوسل و تولید ASA نیاز به مطالعات بیشتری است.
عدم نزول بیضه به داخل کیسه اسکلروتوم با شیوع۲/۷-۱/۴ در تولد نوزادان پسر رخ می دهد و این میزان در تولد های پیش از موعد افزایش می یابد. چندین گزارش مبنی بر افزایش ایجاد ASA در میان افراد با سابقه کریپتوکیدیسم وجود دارد در حالیکه برخی دیگر ارتباط میان این بیماری و حضور ASA را مشاهده نکرده اند. در جمعیت پسران قبل از بلوغ با سابقه کریپتوکیدیسم، مدارک بالینی نشان می دهند در میان این افراد با وجود عدم تشکیل اسپرم ASA در سرم یافت می گردد.
در این باره برخی پیشنهاد کرده اند که آنتی ژن های اسپرم قبل از میوز نیز می توانند بیان شوند و یا سد خونی بیضه ای ممکن است در اثر گرما دچار اختلال گردد. با این حال مطالعات بر روی موش آزمایشگاهی نشان داده است که در گرما سد خونی بیضه ای بصورت کامل باقی می ماند و دچار اختلال نمی گردد. همانطور که مشاهده می شود ارتباط میان کریپتوکیدیسم و ایجاد ASA در میان محققین مورد چالش می باشد.
هر شرایطی که سبب ایجاد رخنه ایی در سد خونی-بیضه ای شود می تواند یک عامل آشکار برای تولید ASA باشد زیرا که در چنین حالتی سیستم ایمنی با انتی ژن های سطحی اسپرم در تماس خواهد بود. با این حال در یک گزارش تنها در یک مورد از هشت مورد بیمارانی که ضربه به بیضه آنها وارد شده بود میزان ASA قابل اندازه گیری بوده است. روش های جراحی بر روی بیضه یا ساختارهای اطراف (مانند ترمیم فتق)، بیوپسی بیضه و استخراج اسپرم از بیضه به عنوان فاکتورهای اشکار برای ایجاد ASA مطرح نیستند و برای ارتباط این موارد و ایجاد ASA و هم چنین پاتوفیزیولوژی ایجاد ASA باید مطالعاد بیشتری انجام پذیرد. هم چنین در مورد تومورها و نقش آنها در ایجاد ASA نیز اتفاق نظر وجود ندارد.
در سال ۱۹۸۰ مطالعات آزمایشگاهی بر روی خرگوش نشان داد که تخلیه اسپرم ها در رگنوم می تواند منجر به تولید ASA می گردد. در مورد انسان مطالعاتی وجود دارند که نشان می دهد در مردان همجنسگرا ASA دارای تیتر بالایی عین حال گزارشات دیگری مبنی بر عدم اختلاف معنی دار تولید ASA در میان این افراد و گروه کنترل وجود دارد. با توجه به مدارک و مستندات بالینی و آزمایشگاهی ارتباط میان هم جنسگرایی و ایجاد ASA یک ارتباط آشکار با این حال اگر چنین ارتباطی وجود داشته باشد محل ایجاد این آنتی بادی ها موکوس سیستم گوارشی می باشد.
تا به امروز پاتوفیزیولوژی ایجاد ASA در مردان به طور کامل مشخص نشده است و این باور که تنها یک پارگی و نشت در سد خونی-بیضه ای برای شروع تولید انتی بادی بر علیه اسپرم کافی باشد توسط مستندات بالینی دچار چالش گردیده است. تنها مکانیسم مورد تایید برای تشکیل این آنتی بادی ها مسدود شدن مسیر تناسلی به ویژه وازکتومی می باشد و محتمل ترین مکان برای تشکیل ASA در این حالت اپیدیدیم می باشد که با شروع تولید بصورت موضعی و سیستمیک، این آنتی بادی ها وارد دیگر مناطق مسیر تناسلی می گردند.
در زنان آنتی بادی های ضد اسپرم را می توان در سرم، موکوس گردن رحم و مایع فولیکولی یافت. غلظت ایمونوگلوبولین ها در موکوس گردن رحم با شرایط هورمونی در سیکل جنسی، حاملگی و التهاب تغییر می کند و میزان آن به مقدار آنتی بادی موجود در سرم ارتباطی ندارد. در مایع فولیکولی میزان ایمونوگلوبولین ها به همان میزان موجود در سرم و یا کمتر می باشد. مطالعات آزمایشگاهی نشان می دهد که مایع منی حاوی فاکتورهای مهار کننده سیستم ایمنی می باشد و هم چنین اپی توپ های مهاری بر روی سطح اسپرم می تواند پاسخ سلول های B را مهار کند. زنان بارور سالم معمولا واکنش ایمنی قدرتمندی نسبت به اسپرم نشان نمی دهند اما زنانی وجود دارند که میزان بالایی از ASA در آنها یافت می گردد.
مشاهداتی وجود دارد که نشان می دهند زنان دارای ASA معمولا همسرانی دارند که آنها نیز دارای ASA هستند. مطالعات دیگر گزارش می کنند که یک سوم زنانی که ASA دارند تنها نسبت به آنتی ژن های اسپرم همسر خود واکنش نشان می دهند نه به آنتی ژن های عمومی اسپرم. اولین فرضیه ایجاد ASA در میان زنان مبنی بر مشاهداتی است که نشان می دهند آنتی ژن های اسپرم انسان مشابهاتی با آنتی ژن های میکروبی دارند و حضور این میکروب ها می تواند منجر به تولید آنتی بادی هایی شوند که با مکانیسم واکنش متقاطع، بر ضد اسپرم نیز واکنش می دهند.
دومین فرضیه بر این اساس است که اسپرم های پوشیده از آنتی بادی می توانند ترشح اینترفرون گاما را از لنفوسیت ها تحریک کنند. اینترفرون گاما منجر به فعال شدن ماکروفاژها می شود و ماکروفاژها با بروز آنتی ژن های اسپرم موجب فعال شدن سلول های 7 یاریگر و B و متعاقبا تولید ASA در مسیر تناسلی زن می گردد. فرضیه بعدی که اخیرا مطرح گردیده است بیان می کند که پس از تکرار های رابطه جنسی مردی که دارای ASA می باشد با همسر خود، آنتی بادی های Anti-idiotype در بدن زن تولید می شوند که سبب تسهیل پاسخ های ایمنی نسبت به اسپرم می شوند.
روش های مختلفی برای شناسایی آنتی بادی هایی ضد اسپرم مورد استفاده قرار گرفته است اما نتایج بالینی آن توسط عوامل مداخله گر در حین انجام آزمایش می تواند مورد بحث قرار گیرد. عواملی مانند نوع آزمون شناسایی آنتی بادی، نوع شستشوی مایع منی، فاصله زمانی بين انزال و انجام آزمون و استاندارد های تفسیر نتایج می تواند بر روی نتایج این روش ها تاثیر بگذارد.
در آزمایش آگلوتیناسیون ژلاتینی (GAT) سرم فرد بیمار را جمع آوری و سیستم کمپلمان آن را غیرفعال کرده و سپس مایع منی یک فرد دهنده بدون ASA در محلول ژلاتین مخلوط می کنند. آگلوتیناسیون های اسپرم در محلول ژلاتین به عنوان نتیجه مثبت گزارش می شود. در آزمایش مشابه دیگری TSAT اسپرم های فرد دهنده را با سرم بیمار در یک قطره کوچک مخلوط و اگلوتیناسیون را در زیر میکروسکوپ ارزیابی می کنند. آزمایش ثابت کردن اسپرم (SIT) همانند روش TSAT می باشد با این تفاوت که در این روش مقداری سرم خرگوش و یا خوکچه هندی به عنوان کمپلمان اضافه می گردد و سپس نمونه ارزیابی می گردد. در این روش زمانی نتیجه مثبت گزارش می شود که بیشتر از نیمی از اسپرم ها غیر متحرک باشند. با توجه به معایب، این روش ها برای انجام تست های بالینی پیشنهاد نمی شوند.
حضور ASA در موکوس گردن رحم می تواند توسط روش های in vivo و in vitro مورد بررسی قرار بگیرد. در روش coital test (PCT)، بین 14-9 ساعت پس از رابطه جنسی از موکوس گردن رحم نمونه برداری می شود و به منظور بررسی تحرک اسپرم در آن مورد ارزیابی قرار می گیرد. اگر در موکوس گردن رحم آنتی بادی های ضداسپرم وجود داشته باشد بیشتر تحرکات اسپرم بصورت لرزشی خواهد بود و حرکات پیشرونده کاهش می یابند. هر دو نوع ایمونوگلوبولین های A و G بر موکوس گردن رحم یافت می شوند. در روش آزمایشگاهی از آزمون مجاورت موکوس گردن رحم و اسپرم (SCMC) استفاده می شود. در این آزمون مقداری از موکوس گردن رحم نمونه برداری می شود و با نمونه اسپرم مخلوط و برای الگوی لرزشی تحرک اسپرم مورد ارزیابی قرار می گیرد.
تکنیک الایزا می تواند بصورت کمی برای حضور ASA در یک نمونه مورد استفاده قرار گیرد. در این روش از آنتی ایمونوگلوبولین های انسانی استفاده می شود که بصورت کووالان كونژوگه با آنزیم هایی هستند که می توانند یک سوبسترای کروموژنیک را تجزیه کرده و واکنش رنگی ایجاد کنند. بنابراین با بررسی میزان رنگ تولید شده، می توان به غلظت آنتی بادی در نمونه پی برد. در تکنیک فلوسایتومتری نمونه ها برای ردیابی حضور آنتی بادی ها به روش ایمونوفلورسنت رنگ آمیزی می شوند و توسط دستگاه فلوسایتومتر تعداد اسپرم های رنگ شده اندازه گیری می شود. هر دوی این روش ها به دلیل پیچیدگی، هزینه ی بالا و نیاز به تجهیزات بصورت گسترده استفاده نمی شوند.
دراین روش ساده و ابتدایی، نمونه مایع منی یا سوسپانسیونی از گلبول های قرمز پوشیده شده از ایمونوگلوبولین های انسانی و آنتی سرم های ضد ایمونوگلوبولین خرگوش ترکیب و برای تشکیل تجمعات اسپرم و گلبول های قرمز مورد ارزیابی قرار می گیرد. امروزه در محصولات تجاری این آزمون از دانه های لاتکس پوشیده از ایمونوگلوبولین های G و یا A به جای گلبول های قرمز استفاده می شود. اسپرم های متحرک میان این دانه ها به آنها متصل شده و ایجاد آگلوتیناسیون می کنند و در این تجمعات، اسپرم ها دارای حرکات ورزشی می باشند. در این روش از نمونه های مایع منی شسته نشده استفاده می شود.
نتایج این آزمون زمانی مثبت گزارش می شود که بیشتر از نیمی از اسپرم های متحرک به دانه های لاتکس متصل باشند. اگرچه MAR یک روش ساده و ایده آل برای شناسایی ASA بر روی اسپرم می باشد اما دارای محدودیت هایی نیز می باشند، این آزمون در مورد نمونه های الیگو، استنو و آزواسپرمیا قابل انجام نمی باشد.
این روش نیز یک روش نسبتا ساده و ارزان برای شناسایی ASA های سطح اسپرم می باشد و مانند آزمون MAR نیازمند تجهیزات گرانقیمت نمی باشد. دانه های مورد استفاده در این روش دانه هایی از جنس پلی اکریل آمید هستند که از طریق اتصالات کووالان به ایمونوگلوبولین های خرگوشی ضد آنتی بادی های انسانی متصل هستند. در این روش امکان تعیین نوع آنتی بادی، محل اتصال آنتی بادی ها و میزان اسپرم های پوشیده از آنتی بادی وجود دارد. در این روش نمونه مایع منی شسته شده و اسپرم ها از پلاسمای منی جدا می شوند و سپس با دانه های پوشیده از آنتی بادی های ضد ایمونوگلوبین های انسانی مخلوط می شوند و پس از مدت زمانی تعداد اسپرم هایی که به دانه ها متصل هستند شمارش می شوند و نتایج زمانی مثبت گزارش می شوند که بیشتر از نیمی از اسپرم های متحرک همراه با یک یا بیشتر دانه متصل به خود باشند.
از این روش می توان بصورت غیر مستقیم برای شناسایی ASA در مایعات زیستی مانند پلاسمای منی، سرم خون و یا موکوس گردن رحم استفاده نمود. در این روش نمونه اسپرم یک فرد دهنده و مایع مورد نظر (بطور مثال سرم بیمار) با هم ترکیب و سپس آزمون IBT برای آن انجام و ارزیابی می گردد. از میان روش های ذکر شده تنها در آزمون MAR و IBT توسط راهنمای WHO پیشنهاد می گردد و این دو روش بطور گسترده در آزمایشگاه های آندرولوژی و برای ارزیابی ناباروری زوجین مورد استفاده قرار می گیرد.
اولین مطالعات بر روی ارتباط میان ASA و ناباروری در سال ۱۹۵۴ انجام و گزارش گردید که ASA می تواند علتی برای ناباروری باشد. اگرچه تا به امروز اثرات بالینی ASA بطور گسترده مورد بررسی قرار گرفته است اما هنوز مورد چالش می باشد. نتایج بررسی ها بر میزان شیوع ASA در جمعیت زوج های نابارور به دلایلی مانند متفاوت بودن اختصاصیت و حساسیت ازمون های شناسایی ASA و غربال کردن جمعیت مورد مطالعه نتایج مختلفی داشته است. بهر حال ASA به عنوان یک عامل احتمالی برای ناباروری مطرح می باشد و برای آن مکانیسم های مختلفی پیشنهاد شده است.
تنها تغییر ثابت شده در مایع منی در حضور ASA ایجاد آگلوتیناسیون می باشد که پدیده ای وابسته به زمان بوده و موجب اتصال اسپرم ها به یکدیگر و کاهش تحرک آنها میگردد. اولین مکانیسم مستند برای مداخله ASA در باروری اختلال در نفوذ اسپرم در میان موکوس گردن رحم می باشد. در این امر هم ASA های موجود بر روی سطح اسپرم و هم ASA های موجود در موکوس گردن رحم دخالت دارند و موجب کاهش نفوذ اسپرم به فضای رحم خواهند شد و میزان این دخالت به میزان غلظت آنتی بادی ها بستگی دارد. آنتی بادی هایی که بر علیه ROS دم اسپرم هستند نقشی در اختلال میانکنش اسیرم موکوس گردن رحم ندارند و تاثیری بر روی ناباروری نخواهند داشت.
ASA هم چنین می تواند در روند ظرفیت یابی و واکنش اسپرم نیز دخالت کند. آنتی بادی ها می توانند مولکول های سطحی دخیل در اتصال به زونا پلوسیدا و یا غشی جک را بپوشانند و از این طریق در فرایند لقاح اختلال ایجاد کنند. اختلال در میان کنش های اسپرم و تخمک توسط ASA، به محل اتصال آنتی بادی ها در سطح اسپرم و نوع آنتی ژن هایی که توسط آنتی بادی ها پوشیده میشوند بستگی دارد. برخی مطالعات نیز گزارش کرده اند که ASA می تواند در مراحل ابتدایی تکوین جنین و لانه گزینی نیز اختلال ای۔ اگرچه مدارک کافی برای تایید تاثیرات ASA در ایجاد ناباروری وجود دارد اما میزان شیوع و مکانیسم های مشخص نشده است. بطور کلی میزان بالای ASA می تواند فرایند های آغازین تولید مثل مانند مهاجرت زن، لقاح و مراحل ابتدایی تکوین جنین را تحت تاثیر قرار دهد. امروزه تست های قابل اعتمادی برای شناساییی این آنتی بادی ها وجود دارد که می توانند برای تشخیص علل ناباروری در زوجین کمک کننده باشند.
راهکارهای درمانی را می توان در سه گروه قرار داد. گروه اول درمان هایی هستند که منجر به مهار سیستم ایمنی می شوند. گروه دوم استفاده از تکنیک های کمک باروری و گروه سوم روش های آزمایشگاهی برای حذف آنتی بادی هاست. رایج ترین روش درمانی برای مهار سیستم ایمنی استفاده از کورتیکواستروئیدها می باشد. اگرچه مطالعات بر روی اثرات این درمان ها برروی زوج های نابارور و میزان حاملگی ها انجام شده است اما به دلیل فقدان گروه های کنترل پلاسبو، دوز های مختلف مورد استفاده، نوع داروها و تکنیک های مختلف امکان مقایسه و نتیجه گیری برای استفاده از این داروها در درمان ناباروری ایمونولوژیک وجود ندارد. هم چنین استفاده از این داروها باید با توجه به اثرات جانبی آنها صورت گیرد.
روش های کمک باروری می توانند از موانع احتمالی که ASA در مسیر رسیدن اسپرم به تخمک و لقاح ایجاد کرده است عبور کرده و در درمان ناباروری این افراد مورد استفاده قرار گیرند. روش های GIFT IVF ،IUI و ICSI می توانند با توجه به شرایطی مورد استفاده قرار گیرند. زوج هایی می توانند از روش IUI سود ببرند که مشکل آنها در نفوذ اسپرم از گردن رحم می باشد. اولین انتخاب روش درمانی می تواند IUI باشد زیرا که علاوه بر افزایش احتمالی تعداد اسپرم های بدون ASA در اثر شستشو و یا تکنیک های آزمایشگاهی، مشکل عبور اسپرم از موکوس گردن رحم حل خواهد شد اما این روش مشکل حضور احتمالی آنتی بادی های ترشحات رحم و لوله های رحمی را برطرف نخواهد کرد.
انتخاب بعدی سیکل های IVF و یا ICSI می باشد اگرچه مطالعاتی با نتایج کاهش میزان لقاح و حاملگی و افزایش سقط در زوج های نابارور با ASA در سیکل IVF وجود دارند اما در سال ۲۰۱۱ یک متاآنالیز گزارش کرد که ASA های موجود در مایع منی تاثیری بر میزان حاملگی های پس از سیکل های IVF و ICSI ندارد و این دو روش همچنان روش های قابل قبول برای درمان زوج های مبتلا به ASA می باشند. چندین روش آزمایشگاهی نیز برای غلبه بر ASA پیشنهاد شده اند که در واقع تیمارهایی بر روی جمعیت اسپرم ها برای جلا کردن و یا متصل نشدن آنتی بادی ها و یا به منظور جدا کردن اسپرم هایی که ASA ندارند، می باشند.
رقیق کردن و شستشوی سریع اسپرم پس از انزال و یا جمع آوری قسمت ابتدایی انزال که مملو از اسپرم می باشد می تواند اتصال آنتی بادی هایی که از پروستات و سمینال وزیکول ترشح شده اند را کاهش دهد. استفاده از پتری دیش های پوشیده از آنتی ایمونوگلوبولین های انسانی نیز می تواند سبب افزایش غلظت اسپرم های بدون ASA شود. تیمار کردن نمونه مایع منی با دانه های ایمونولوژیک نیز می تواند سبب کاهش تعداد آنتی بادی های متصل به اسپرم ها شود و یا شستشوی اسپرم در ستون هایی از دانه های دکستران نیز می تواند سبب افزایش تعداد اسپرم های بدون ASA شود.
اضافه کردن ۵۰ درصد سرم به ظرف جمع آوری نمونه و شستشوی سریع نمونه می تواند غلظت اسپرم های بدون ASA را افزایش دهد. روش Immunomagnetic separation نیز برای جدا کردن اسپرم های بدون ASA مورد استفاده قرار گرفته است. در این روش اسپرم هایی که حاوی آنتی بادی هستند به ذرات آهنربایی متصل شده و در میدان مغناطیسی جدا می شوند با این حال این روش مقبولیت بالینی خوبی نداشته است. روش های دیگری نیز مانند ظرفیت یابی آزمایشگاهی با استفاده از آلبومین و یا استفاده از پروتئاز برای تجزیه آنتی بادی ها پیشنهاد شده اند. در مجموع هیچ کدام از این روش ها به عنوان یک روش بالینی ایده آل پیشنهاد نشده اند.
منبع: کتاب رویکردهای بالینی ناباروری در بیولوژی تولید مثل
همچنین بخوانید: